زندگينامه پائولو كوئيلو
.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

پائولو کوئیلو
نويسنده ي برزيلي (1947)


"پائولو کوئیلو" در 24 اوت سال‌ 1947، در خانواده‌ای‌ از طبقه ي متوسط‌ به‌ دنیا آمد. پدرش‌ "پدرو"، مهندس‌ و مادرش‌، "لیژیا"، خانه‌دار بود. در هفت‌ سالگی‌ به‌ مدرسه ‌ی‌ عیسوی های‌ "سن‌ ایگناسیو درریودوژانیرو" رفت‌ و آموزه هاي سخت‌ و خشک‌ مذهبی‌، تاثیر بدی‌ بر او گذاشت‌. اما این‌ دوران‌، ويژگيهاي مثبتی‌ هم‌ داشت‌؛ پائولو در راهروهای‌ خشک‌ مدرسه ‌ی‌ مذهبی‌، آرزوی‌ زندگیش‌ را یافت‌؛ او می‌خواست‌ نویسنده‌ شود. در مسابقه‌ ی‌ شعر مدرسه‌، نخستين‌ پاداش ادبی‌ خود را به‌ دست‌ آورد.
پدر و مادر‌ پائولو برای‌ آینده ‌ی‌ پسرشان‌ نقشه‌ های‌ دیگری ‌داشتند و می ‌خواستند مهندس‌ شود؛ از اين رو‌ تلاش کردند شوق‌ نویسندگی‌ را در او از بین‌ ببرند. اما فشار آنها و نيز آشنایی‌ پائولو با کتاب‌ "مدار رأس ‌السرطان‌" اثر "هنری‌ میلر"، روح‌ نافرماني و سركشي را در وي برانگیخت‌. پدرش‌ رفتار او را ناشی‌ از بحران‌ روانی‌ دانست‌. از اين رو ‌پائولو تا سن هفده‌ سالگی‌، دوبار در بیمارستان‌ روانی‌ بستری‌ شد و بارها تحت‌ درمان‌ شوك الكتريكي‌ قرار گرفت‌.
کمی‌ بعد، پائولو با گروه‌ تئاتری‌ آشنا شد و همزمان‌، به‌ روزنامه‌نگاری‌ روی‌ آورد. از نظ‌ر طبقه ‌ی‌ متوسط‌ آسايش جوي آن‌ دوران‌، تئاتر، سرچشمه ی‌ فساد اخلاقی‌ بود. پدر و مادرش‌ که‌ ترسیده‌ بودند، برای‌ بار سوم‌‌ او را در بیمارستان‌ بستری‌ کردند و نظ‌ر روانپزشک‌ دیگری‌ را خواستند. روانپزشک‌ به‌ آنها گفت‌ که‌ پائولو دیوانه‌ نیست‌ و نباید در بیمارستان‌ روانی‌ بماند؛ فقط‌ باید بياموزد که‌ چگونه‌ با زندگی‌ روبرو شود. پائولو کوئیلو، سی‌ سال‌ پس‌ از این‌ تجربه‌، کتاب‌ "ورونیکا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد" را نوشت‌ كه در سال 1998 در برزيل منتشر شد. پائولو خود می‌گوید :
"تا ماه‌ سپتامبر، بیش‌ از هزار و دويست نامه‌ی‌ الکترونیکی‌ و پستی‌ دریافت‌ کردم‌ که‌ تجربه‌های‌ مشابهی‌ را بیان‌ می‌کردند. در ماه اکتبر، برخي از مسائل‌ مورد بحث‌ در این‌ کتاب‌ - افسردگی‌، حمله هاي‌ هراس‌ و خودکشی - در يك کنفرانس ملی‌ مورد بحث‌ قرار گرفت‌. در بيست و دوم ژانویه ‌ی‌ سال‌ بعد، "سناتور ادواردو سوپلیسی"‌، بخش هايي‌ از کتاب‌ مرا در کنگره‌ خواند و توانست‌ قانونی‌ را به‌ تصویب‌ برساند که‌ ده‌ سال‌ تمام‌ در کنگره‌ پايدار بود: ممنوعیت‌ پذیرش‌ بی‌رویه ‌ی‌ بیماران‌ روانی‌ در بیمارستانها."
پائولو پس‌ از این‌ دوران‌ به‌ كسب دانش‌ روی‌ آورد و به‌ نظ‌ر می‌رسید می‌خواهد راهی‌ را ادامه‌ دهد که‌ پدر و مادرش‌ برایش‌ در نظ‌ر گرفته‌اند. اما بسيار‌ زود، دانشگاه‌ را رها کرد و دوباره‌ به‌ كار تئاتر پرداخت. این‌ پيشامد‌ در دهه‌ی‌ 1960 روی‌ داد، درست‌ زمانی‌ که‌ "جنبش‌ هیپی"‌ در سرتاسر جهان‌ گسترده‌ بود. این‌ موج‌ جدید در برزیل‌ نیز ریشه‌ دواند و رژیم‌ نظامی‌ برزیل‌، آن‌ را به‌ شدت‌ سرکوب‌ کرد. پائولو موهایش‌ را بلند می‌کرد و برای‌ بيان اعتراض [ =خرده گيري ]‌، هرگز کارت‌ شناسایی‌ به‌ همراه‌ خود نمي برد. شوق‌ نوشتن‌، او را به‌ انتشار نشریه‌ای‌ واداشت‌ که‌ تنها دو شماره‌ از آن منتشر شد. در همین‌ هنگام‌، "رائول‌ سی‌شاس"،‌ آهنگساز، پائولو را فرا خواند تا شعر ترانه‌های‌ او را بنویسد. نخستين برگ از موسیقی‌ آنها با كاميابي‌ چشمگیری‌ روبرو شد و پنج هزار نسخه‌ از آن‌ به‌ فروش‌ رفت‌. اين نخستين باري بود که‌ پائولو پول‌ زیادی‌ به‌ دست‌ می‌آورد. این‌ همکاری‌ تا سال‌ 1976 و تا زمان مرگ‌ رائول‌ ادامه‌ یافت‌. پائولو بیش‌ از شصت‌ ترانه‌ نوشت‌ و‌ توانستند با يكديگر صحنه‌ ی‌ موسیقی‌ راک‌ برزیل‌ را تکان‌ بدهند.
در این‌ دوران‌، انتشار "کرینگ‌" را آغاز‌ کردند كه مجموعه‌ای‌ از داستانهای‌ مصور [ =چهره نماي ] آزادیخواهانه‌ بود. دیکتاتوری‌ برزیل‌، این‌ مجموعه‌ را خرابکارانه‌ دانست‌ و پائولو و رائول‌ را به‌ زندان‌ انداخت‌. رائول‌ بسيار‌ زود آزاد شد، اما پائولو مدت‌ بیشتری‌ در زندان‌ ماند، زیرا او را مغز متفکر این‌ اقدام هاي آزادیخواهانه‌ می‌دانستند. دشواريهاي او به‌ همان‌ جا ختم‌ نشد؛ دو روز پس‌ از آزادیش‌، دوباره‌ در خیابان‌ بازداشت‌ شد و او را به‌ شکنجه‌گاه‌ نظامی‌ بردند. خود پائولو بر اين باور است‌ که‌ با وانمود كردن به‌ جنون‌ و اشاره‌ به‌ سابقه ‌ی‌ سه‌ بار بستری‌اش‌ در بیمارستان‌ روانی‌، از مرگ‌ نجات‌ یافته‌ است‌. این‌ تجربه‌، اثر ژرفي‌ بر او گذاشت‌. پائولو در بیست‌ و شش‌ سالگی‌ به‌ این نتیجه‌ رسید که‌ به‌ اندازه‌ی‌ کافی‌ "زندگی‌" کرده‌ و دیگر می‌ خواهد "طبیعی‌" باشد. وي شغلی‌ در یک‌ شرکت‌ تولید موسیقی‌ به‌ نام‌ "پلی‌گرام‌" یافت‌ و همانجا با زنی‌ آشنا شد و با او ازدواج‌ کرد.
آنها در سال‌ 1977 به‌ لندن‌ رفتند. در آنجا پائولو ماشین‌ تایپی‌ خرید و شروع‌ به‌ نوشتن‌ کرد، اما كاميابي‌ چندانی‌ به‌ دست‌ نیاورد. سال‌ بعد به‌ برزیل‌ بازگشت‌ و مدیر اجرایی‌ شرکت‌ تولید موسیقی‌ دیگری‌ به‌ نام‌ "سی‌بی‌سی"‌ شد. پس از گذشت سه ماه، پائولو از همسر خود جدا شد و او را از كار هم بيرون انداختند.
سپس با دوستی‌ ديرينه‌ به‌ نام‌ "کریستینا اویتیسیکا" آشنا شد. این‌ آشنایی‌ منجر به‌ ازدواج‌ آنها گرديد. این‌ زوج‌ برای‌ ماه‌ عسل‌ به‌ اروپا رفتند و در همین‌ سفر، از "اردوگاه‌ مرگ‌ داخائو" هم‌ بازدید کردند. در داخائو، اشراقی‌ به‌ پائولو دست‌ داد و در حالت‌ اشراق‌، مردی‌ را دید. دو ماه‌ ديگر، در کافه‌ای‌ در آمستردام‌، با همان‌ مرد ديدار و زمان‌ زيادي‌ با او گفتگو کرد. این‌ مرد که‌ پائولو هرگز نامش‌ را نفهمید، به‌ او گفت‌ دوباره‌ به‌ مذهب‌ خویش‌ بازگردد و اگر هم‌ به‌ خواستار جادو است‌، به‌ جادوی‌ سفید روی‌ بیاورد. همچنین‌ به‌ پائولو سفارش‌ کرد جاده‌ی‌ سانتیاگو (یک‌ جاده‌ ی‌ زیارتی‌ دوران‌ قرون‌ وسطی‌) را طی کند.
پائولو یک‌ سال‌ پس از این‌ سفر زیارتی‌، در سال‌ 1987، نخستين کتابش را با نام‌ "خاط‌رات‌ یک‌ مغ"‌ نوشت‌. این‌ کتاب‌ به‌ تجربه هاي‌ پائولو در طي این‌ سفر می‌پردازد و به‌ رويدادهاي‌ شگفت آور‌ زیادی‌ اشاره‌ می‌کند که‌ در زندگی‌ انسانهای‌ عادی‌ رخ‌ می‌دهد. یک‌ ناشر کوچک‌ برزیلی‌ این‌ کتاب‌ را چاپ کرد و فروش‌ به نسبت خوبی‌ داشت‌، اما با توجه کمی‌ از سوی‌ منتقدان‌ روبرو شد.
پائولو در سال‌ 1988، کتاب‌ متفاوتی‌ با نام "کیمیاگر" نوشت‌. این‌ کتاب،‌ نمادین‌ بود و تمامي‌ مطالعات‌ یازده‌ ساله‌ ی‌ پائولو را درباره‌ ی‌ کیمیاگری‌، در قالب‌ داستانی‌ استعاری‌ در بر مي گرفت. نخست‌ تنها‌ 900 نسخه‌ از این‌ کتاب‌ فروش‌ رفت‌ و ناشر، امتیاز کتاب‌ را به‌ پائولو برگرداند.
پائولو از ‌رویای خود‌ دست‌ نکشید. فرصت‌ دوباره‌ای‌ دست‌ داد و با ناشر بزر‌گتری‌ به‌ نام‌ "روکو" آشنا شد که‌ از کار او خوشش‌ آمده‌ بود. در سال 1990، کتاب‌ "بریدا" را منتشر کرد که‌ در آن‌، درباره‌ ی‌ بخشش هاي هر انسان‌ سخن مي گفت. این‌ کتاب‌ با استقبال‌ زیادی‌ روبرو گرديد و باعث‌ شد "كيمياگر" و "خاط‌رات‌ یک‌ مغ"‌ نیز دوباره‌ مورد توجه‌ قرار بگیرند. در مدت‌ کوتاهی‌، هر سه‌ کتاب‌ در صدر [ =پيشگاه ] فهرست‌ کتابهای‌ پرفروش‌ برزیل‌ قرار گرفت‌. کیمیاگر، رکورد فروش‌ تمام‌ کتابهای‌ تاریخ‌ نشر برزیل‌ را شکست‌ و حتي نامش‌ در کتاب‌ "رکوردهای‌ گینس"‌ نیز ثبت‌ شد. در سال‌ 2002، معتبرترین‌ نشریه ‌ی‌ ادبی‌ پرتغال‌ به‌ نام‌ "ژورنال‌ د لتراس"‌، بيان داشت که‌ فروش‌ کیمیاگر از هر کتاب‌ دیگری‌ در تاریخ‌ زبان‌ پرتغالی‌ بیشتر بوده‌ است‌.
در ماه‌ مه‌ 1993، انتشارات‌ "هارپر کالینز"، "کیمیاگر" را با تیراژ اولیه ی ‌50000 نسخه‌ منتشر کرد. در روز افتتاح [ =گشايش ]‌ این‌ کتاب‌، مدیر اجرایی‌ انتشارات‌ "هارپر کالینز" گفت‌:
"پیدا کردن‌ این‌ کتاب‌، مثل‌ آن‌ بود که‌ آدم‌ صبح‌ زود، وقتی‌ همه‌ خوابند، برخیزد و برآمدن خورشید را نگاه‌ کند. کمی‌ بعد، دیگران‌ هم‌ خورشید را خواهند دید."
ده‌ سال‌ پس از آن، در سال‌ 2002، مدیر اجرایی‌ "هارپر کالینز" به‌ پائولو نوشت‌:
"کیمیاگر به‌ یکی‌ از مهمترین‌ کتابهای‌ تاریخ‌ نشر ما تبدیل‌ شده‌ است‌."
كاميابي‌ کیمیاگر در ایالات‌ متحده‌، آغاز فعالیت‌ بین‌المللی‌ پائولو بود. تهیه‌کنندگان‌ فراواني‌ از هالیوود، دلبستگي زیادی‌ به‌ خرید امتیاز ساخت‌ فیلم‌ از روی‌ این‌ کتاب‌ نشان‌ دادند و سرانجام‌، شرکت‌ "برادران‌ وارنر" در سال ‌1993، این‌ امتیاز را خرید.
پیش‌ از انتشار کیمیاگر در امریکا، چند ناشر کوچک‌ در اسپانیا و پرتغال‌، آن‌ را منتشر کرده‌ بودند. اما این‌ کتاب‌ تا سال‌ 1995، در فهرست‌ کتابهای پرفروش‌ اسپانیا قرار نگرفت‌. هفت‌ سال‌ بعد، در سال‌ 2001، اتحادیه‌ ی‌ ناشران‌ اسپانیا اظهار داشت که‌ کیمیاگر از پرفروش‌ترین‌ کتابهای‌ اسپانیا به شمار مي رود‌.
در آوریل‌ سال‌ 1994، کیمیاگر، پرفروش‌ترین‌ کتاب‌ فرانسه‌ شد و تا پنج‌ سال‌ بعد، جای‌ خود را به‌ کتاب‌ دیگری‌ نداد. بعد از كاميابي‌ شگفت آور‌ در فرانسه‌، کوئلیو راه‌ كامروايي‌ را در سراسر اروپا پیمود و از او به عنوان پدیده‌ی‌ ادبی‌ پایان‌ قرن‌ بیستم‌ ياد كردند.
انتشار كتاب "کنار رود پیدرا نشستم‌ و گریستم" در سال‌ 1994، كاميابي‌ بین‌المللی‌ پائولو را تثبیت‌ [ =بر جاي داشت ] کرد. در این‌ کتاب‌، پائولو درباره‌ ی‌ بخش‌ مادینه ‌ی‌ وجودش‌ سخن گفته است‌. در سال‌ 1995، "کیمیاگر" در ایتالیا منتشر شد و فروش‌ بی‌ مانندي‌ داشت‌. سال‌ بعد، پائولو دو جایزه‌ ی‌ مهم‌ ادبی‌ ایتالیا، جایزه‌ ی‌ بهترین‌ کتاب‌ "سوپر گرینزا کاور" و جایزه‌ ی‌ بین‌المللی‌ "فلایانو" را دریافت‌ کرد.
در سال‌ 1996، انتشارات‌ "ابژتیوای‌ برزیل"‌، حق‌ امتیاز کتاب‌ "کوه‌ پنجم"‌ را خرید و یک‌ میلیون‌ دلار نيز به عنوان پیش‌ پرداخت‌ داد. این‌ رقم‌، بالاترین‌ مبلغ‌ پیش ‌پرداختی‌ است‌ که‌ تاکنون‌ به‌ یک‌ نویسنده‌ی‌ برزیلی‌ پرداخت‌ شده‌ است‌. در همان‌ سال‌، پائولو "نشان‌ شوالیه‌ ی‌ هنر و ادب"‌ را از دست‌ "فیلیپ‌ دوس‌ بلازی"‌، وزیر فرهنگ‌ فرانسه‌ دریافت‌ کرد. "دوس‌ بلازی"‌ در این‌ مراسم‌ به پائولو گفت‌:
"تو کیمیاگر هزاران‌ خواننده‌ای‌؛ کتابهای‌ تو مفیدند، زیرا توانایی‌ ما را برای‌ دیدن‌ رویا و شوق‌ ما را برای‌ جست‌ و جو تحریک‌ می‌کنند."
پائولو در سال‌ 1996، به‌ عنوان‌ مشاور ویژه‌ ی‌ برنامه ‌ی‌ "همگرایی‌ روحانی‌ و گفت‌ و گوی‌ بین‌ فرهنگها" برگزیده‌ شد. همان‌ سال‌، انتشارات‌ "دیوگنس"‌ آلمان‌، "کیمیاگر" را منتشر کرد. نسخه ‌ی‌ گرانبهاي‌ آن،‌ شش‌ سال‌ تمام‌ در فهرست‌ کتابهای‌ پرفروش‌ نشریه ‌ی‌ "اشپیگل"‌ قرار داشت‌ و در سال‌ 2002، تمام‌ رکوردهای‌ فروش‌ آلمان‌ را شکست‌.
در نمایشگاه‌ بین‌ المللی‌ فرانکفورت‌ سال‌ 1997، ناشران‌ پائولو با همکاری‌ انتشارات‌ "دیوگنس"‌ و موسسه‌ ی‌ "سنت‌ جوردی"‌، یک‌ میهمانی‌ به‌ افتخار پائولو کوئلیو برگزار و در آن‌، از انتشار سراسری‌ و بین‌المللی‌ کتاب‌ "کوه‌ پنجم"‌ خبر دادند. در ماه‌ مارس‌ 1998، نمایشگاه‌ بزرگی‌ در پاریس‌ برگزار شد و ناشران‌ کشورهای‌ گوناگون، كتاب "کوه‌ پنجم‌" را به‌ زبانهای‌ گوناگوني منتشر كردند.
پائولو در سال‌ 1997، کتاب‌ مهم خود را با نام  "راهنمای‌ رزم‌آور نور"  به رشته ي تحرير درآورد. این‌ کتاب‌، مجموعه‌ای‌ از انديشه هاي فلسفی‌ او است‌ که‌ به‌ کشف‌ رزم‌آور نور درون‌ هر انسان‌ کمک‌ می‌کند. این‌ کتاب‌، مرجع‌ میلیونها خواننده‌ شده‌ است‌.
وي در سال‌ 1998، با نوشتن کتاب‌ "ورونیکا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد"، به‌ سبک‌ روایی‌ داستان‌سرایی‌ بازگشت‌ و مورد استقبال‌ منتقدان‌ ادبی‌ قرار گرفت‌. پائولو در سال‌ 1998، تور مسافرتی‌ خوبي‌ را پشت‌ سر گذاشت‌. در بهار به‌ دیدار کشورهای‌ آسیایی‌ رفت‌ و در پائیز، از کشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ دیدن‌ کرد. این‌ سفر از "استانبول"‌ آغاز و به‌ "لاتویا" ختم‌ شد.
در ماه‌ مارس‌ سال‌ 1999، نشریه‌ ی‌ ادبی‌ "لیر"، از پائولو کوئلیو به عنوان دومین‌ نویسنده‌ی‌ پرفروش‌ جهان‌ در سال‌ 1998 ياد كرد.
وي در سال‌ 1999، جایزه‌ی‌ معتبر "کریستال"‌ را از انجمن‌ جهانی‌ اقتصاد دریافت‌ نمود و داوران‌ بيان داشتند:
"پائولو کوئیلو با بهره گيري‌ از کلام‌، پیوندی‌ میان‌ فرهنگ‌های‌ متفاوت‌ برقرار کرده‌ که‌ او را سزاوار این‌ جایزه‌ می‌سازد."
در همين سال، دولت‌ فرانسه‌ نيز نشان‌ "لژیون‌ دونور" را به‌ او هديه کرد. پائولو از سال‌ 1996، به‌ همراه‌ همسرش‌، "کریستینا اویتیسیکا"، موسسه‌ی‌ "پائولو کوئیلو" را با هدف پشتيباني از کودکان‌ بی‌سرپرست‌ و سالمندان‌ بی‌خانمان‌ برزیلی‌، بنا نهاده است.
اين كتاب در سال‌ 2001 در بسیاری‌ از کشورهای‌ جهان‌ منتشر شد و در سی‌ کشور، در صدر [ =پيشگاه ] کتابهای‌ پرفروش‌ قرار گرفت‌. در سال‌ 2001، پائولو، جایزه‌ی‌ "بامبی"‌، یکی‌ از باارزش ترين‌ و كهن‌ترین‌ جوایز ادبی‌ آلمان‌ را دریافت‌ کرد. از نظ‌ر هیات‌ داوران‌، ایمان‌ پائولو به‌ اینکه‌ سرنوشت‌ هر انسان‌ این‌ است‌ که‌ سرانجام‌ در این‌ دنیای‌ تاریک‌ به‌ یک‌ رزم‌آور نور تبدیل‌ شود، پیامی‌ بسیار ژرف‌ و انسانی‌ است.
در اوایل‌ سال‌ 2002، پائولو برای‌ نخستين‌ بار به‌ چین‌ سفر کرد و "شانگهای"‌، "پکن"‌ و "نانجینگ‌" را دید. وي در 25 جولای‌ سال‌ 2002، به‌ عضویت‌ "فرهنگستان‌ ادب"‌ برزیل‌ برگزيده شد. دو روز پس از اعلام‌ این‌ انتخاب‌، پائولو سه‌ هزار نامه‌ ی‌ تبریک‌ از سوی‌ خوانندگانش‌ دریافت‌ کرد و مورد توجه‌ تمام‌ مطبوعات‌ کشور قرار گرفت‌.
اگرچه میلیونها خواننده‌، شیفته‌ی‌ پائولو هستند، او همواره‌ مورد انتقاد منتقدان [= خرده گيران ]‌ ادبی‌ بوده‌ است‌. انتخاب‌ وي به‌ عضویت‌ فرهنگستان‌ برزیل‌، در حقیقت‌ خلاف‌ نظ‌ر این‌ منتقدان در مورد او‌ بود.
در ماه‌ سپتامبر سال‌ 2002 كه پائولو به‌ روسیه‌ سفر کرد، پنج‌ کتاب‌ او همزمان‌ در فهرست‌ کتابهای‌ پرفروش‌ قرار داشت‌: "شیطان‌ و دوشیزه‌ پریم‌"، "کیمیاگر"، "کتاب‌ راهنمای‌ رزم‌آور نور" و "کوه‌ پنجم‌."
در مدت‌ دو هفته‌، بیش‌ از 250000 نسخه‌ از کتابهای‌ او در روسیه‌ به‌ فروش‌ رفت‌. مدیر کتابفروشی‌ "ام‌.د.کا" بيان داشت:
"ما هرگز این‌ همه‌ آدم‌ را ندیده‌ بودیم‌ که‌ برای‌ امضا گرفتن‌ از یک‌ نویسنده‌، جمع‌ شده‌ باشند. ما پيش تر مراسم‌ امضای‌ کتاب‌ برای‌ آقای‌ "بوریس‌ یلتسین"‌،‌ "گورپاچف‌" و حتي "پوتین"‌ برگزار کرده‌ بودیم‌، اما با این‌ همه‌ استقبال‌ مواجه‌ نشده‌ بود؛ باورنکردنی‌ است‌."
در اکتبر سال‌ 2002، پائولو جایزه‌ ی‌ "هنر پلانتاری"‌ را از باشگاه‌ "بوداپست"‌ در فرانکفورت‌ دریافت‌ کرد و "بیل‌ کلینتون"‌ پیام‌ تبریکی‌ برای‌ او فرستاد. پائولو همواره‌ از پشتيباني‌ جوانمردانه‌ و گرم‌ ناشرانش‌ برخوردار بوده‌ است‌. اما كاميابي‌ او به‌ کتابهایش‌ محدود نمی‌شود. او در زمینه‌های‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ دیگر نیز كامياب‌ بوده‌ است‌. کیمیاگر پائولو را تاکنون‌ دهها گروه‌ تئاتر حرفه‌ای‌ در پنج‌ قاره‌ ی‌ جهان‌ به‌ روی‌ صحنه‌ برده اند و سایر آثار وی‌ همچون‌ "ورونیکا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد"، "کنار رود پیدرا نشستم‌ و گریستم"‌ و "شیطان‌ و دوشیزه‌ پریم"‌ نیز تاکنون‌ در صحنه‌ ی‌ تئاتر كامروا بوده‌اند.
پدیده‌ی‌ "پائولو کوئیلو" به‌ همین‌ جا ختم‌ نمی‌شود. وی‌ همواره‌ مورد توجه‌ مطبوعات‌ است‌ و از گفتگو دوري نمي كند. همچنین‌ هر هفته، ستونهایی‌ در روزنامه‌های‌ سراسر جهان‌ می‌نویسد که‌ بخشی‌ از این‌ ستونها، در کتابي‌‌ گرد آمده‌اند.
در ماه‌ مارس‌ 1998، او شروع‌ به‌ نوشتن‌ مقاله هاي‌ هفتگی‌ در روزنامه ‌ی‌ برزیلی‌ "اوگلوبو" کرد. كامروايي این‌ مقاله ها چنان‌ بود که‌ روزنامه‌های‌ کشورهای‌ دیگر نیز خواستار انتشار آنها شدند. تاکنون‌ مقاله هاي‌ او در نشریه هاي "کوریر دلا سرا" (ایتالیا)، "تانئا" (یونان‌)، "توهورن‌" (آلمان‌)، "آنا" (استونی‌)، "زویرکیادلو" (لهستان‌)،"ال‌ اونیورسو" (اکوادور)، "ال‌ ناسیونال‌" (ونزوئلا)،"ال‌ اسپکتادور" (کلمبیا)، "رفرما" (مکزیک‌)، "چاینا تایمز" (تایوان‌) و "کامیاب‌ و جشن کتاب" (ایران‌) منتشر شده‌ است‌.

فهرست‌ آثار پائولو کوئیلو
(1987) خاط‌رات‌ یک‌ مغ‌
(1988) کیمیاگر
(1990) بریدا
(1991) عطیه ي‌ برتر
(1992) والکیری‌ها
(1994) کنار رود پیدرا نشستم‌ و گریستم‌
(1994) مکتوب‌
(1996) کوه‌ پنجم‌
(1997) کتاب‌ راهنمای‌ رزم‌آور نور
(1997) نامه‌های‌ عاشقانه ي‌ یک‌ پیامبر
(1997) دومین‌ مکتوب‌
(1998) ورونیکا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد
(2000) شیطان‌ و دوشیزه‌ پریم‌
(2002) داستانهایی برای پدران‌، فرزندان‌ و نوه‌ها
(2003) یازده دقیقه
(2004) زهیر
(2005) چون رود جاری باش
(2006) ساحره ي پورتوبلو
 
برگرفته از :


http://www.paulocoelho.ir
 




:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه , ,
:: بازدید از این مطلب : 467
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : حسن کریمی و رامین بیات
ت : جمعه 30 دی 1390
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی